«گوردختر» برازجان، گور به گور شد!
به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

به نام خدا

  «گوردختر» برازجان، گور به گور شد!
   
 
خبرنگار اَمُرداد- سیاوُش آریا :

یادمان نامیده شده به «گوردختر» در تنگ اِرم بُرازجان در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی است. دسترسی مستقیم به این بازمانده ی (:اثر) نیاکانی، دست اندازی (:تعرض) به حریم ، کَنده کاری غیرمجاز در پیرامون آن، ریختن نخاله ی ساختمانی و پسماندهای (:زباله) خانگی در گِرداگرد بازمانده، دگرگون شدن (:تبدیل) به آخور گوسپندان و جایگاهی برای نگه داری مرغان مردم بومی ، تنها بخشی از رویدادهای غم انگیزی است که در چند سال گذشته بر سر این یادمان دو هزار و اَندی ساله آمده است.
به گزارش اَمرداد، این سازه از یادگاری نویسی، نبود جاده ای درخُور و ساخت و سازها در حریم وپیرامون آن رنج می برد. اما نخستین دست اندازی، اَفراشتن تیرک برق از سوی اداره‌ی برق بوده که دانسته نیست که با وجود قانون‌های روشن و شفاف درباره‌ی حریم یادمان ها و واخواهی (: اعتراض) دوست داران میراث فرهنگی در چند سال گذشته، چگونه سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی هیچ واکنشی تا کنون انجام نداده است! از سویی این بازمانده‌ی کمتر شناخته شده، بدون نگهبان و شناسنامه ی (:تابلو) شناسایی (:معرفی) در دشتی رها شده است.

دشواری دیگری که مایه ی شگفتی است و باید از آن نام برد این است که، سازمان میراث فرهنگی به تازگی در گِرداگرد این یادمان ملی، میله های فلزی بد ریختی بدون توجه به دید زیبایی شناسی وکار کارشناسی شده برپا کرده و بخشی از آن را هم باز گذاشته است تا هرکس خواست به درون این بازمانده برود! و به گمان بسیار این کار، تعیین حریم این سازه از دیدگاه میراث فرهنگی بوده، که جای پرسش دارد و درخُور نگرش(: قابل تامل) است.
از دشواری‌های این بازمانده هرچه بنویسیم و بگوییم کم است، ولی گوش شنوایی وجود ندارد و مدیران فرهنگی استان و کشور چشم خود را بسته اند و در خواب غفلت به سر می برند. زیرا ما در سال 91 دشواری های این یادمان را در خبرگزاری ها بازتاب داده و به گوش مدیران استانی هم رسانیده بودیم و انتظار می رفت پس از گذشت دو سال اندکی از دشواری‌های آن کاسته و کم شود. اما با همه ی شگفتی، نه تنها دردی از دردهای آن درمان نشد، بلکه دشواری های آن افزایش پیدا کرده و گواه این سخنان نیز، روزگار غم بار امروز آن است.
با این همه و با نگاه به ارزش یادمان فرا هخامنشی(پس از هخامنشیان) گوردختر، هنوز روشن نیست که چرا با خُرده گیری‌های(:انتقادات) کُنشگران و دوست داران میراث فرهنگی و آگاهی رسانی گسترده در رسانه‌ها، این یادمان هم چنان آماج بی مهری سرپرستان(: مسوولان) فرهنگی به ویژه سازمان میراث فرهنگی است. این بی‌مهری‌ها تا جایی پیش رفته که اکنون این بازمانده‌ی 2200 ساله پس از دست اندازی های گسترده هم چنان به جایگاهی برای دانه خوری مرغان دگرگون شده است و به گفته ای "در بر همان پاشنه‌ی پیشین می‌چرخد" .
چیز دیگری که باید از آن نام برد این است که در این دشت و بوم (: منطقه) ، چندین یادمان تاریخی و باستانی با ارزش دیگر از روزگار اشکانی و ساسانی بر جای مانده،که همه ی این ها بر ارزش این بوم می افزاید و کار را برای مدیران فرهنگی سخت و دشوارتر می‌کند و جا دارد که سرپرستان با حساسیت بیشتری به این یادگارهای بسیار ارزشمند و بی همتا بپردازند.
درباره ی تاریخ گذاری این یادمان و وابستگی (: تعلق) آن به پادشاهان، دیدگاه‌های گوناگونی تا کنون آورده شده است. نخستین کسی که این یادمان را یافت و بررسی کرد، «لویی واندِنبرگ» بلژیکی در سال 1339 خورشیدی بود. او باور داشت که گور دختر، آرامگاه «چیش پیش» یا کورش یکم (پدر بزرگ کورش بزرگ) و وابسته به 600 پیش از زایش عیسا (: ق. م) است. برخی نیز آن را به مادر کورش بزرگ، ماندانا، برخی به خواهر و برخی هم به دختر کورش بزرگ آتوسا، همسر داریوش بزرگ نسبت داده‌اند که همه ی این ها رد شده است. اما پر آوازه ترین دیدگاه، از آنِ زنده یاد، دکتر شاپور شهبازی است که آن را، آرامگاه کورش کوچک و جوان، برادر اردشیر دوم هخامنشی دانسته که با یونانیان نبرد کرده و آنان را شکست داده است. با این همه و با وجود آوازه ای که این دیدگاه دارد، نه تنها این یادمان، آرامگاه کورش جوان نیست، بلکه ساخت آن هم به روزگار پس از هخامنشیان می‌رسد و وابسته به خاندان بومی پارس که آنان را «پَرتَرکَه» می شناسیم، است که فرمانرو ( : قلمرو) آنان شهر باستانی استخر بوده و سکه های آنان در همین شهر پیدا شده است.
علی رضا جعفری زند، باستان شناس برجسته که این یادمان را از نزدیک دیده به اَمرداد می گوید : « این آرامگاه، فراهخامنشی است که در زمان نخست فرمان روایی خاندان بومی پارس، میان سال‌های 200 تا 250 پیش از زایش عیسا ساخته شده است».
وی درپاسخ به این پرسش که نام دختر بر چه پایه ای بر روی این بازمانده، نهاده شده است، می گوید : « زنده یاد، باستانی پاریزی در دفترها و یادداشت های خود، می نویسد که این فَرنام (:لقب) از ایزد آناهیتا گرفته شده است. اما این دیدگاه درست نیست و ما هیچ شوَندی (:دلیلی) برای این نام‌گذاری‌ها نداریم. زیرا آگاهی‌های ما درباره‌ی این خاندان بسیار کم است و تا کنون هیچ سنگ نبشته‌ای (:کتیبه‌ای) از این گروه به دست نیامده است که بتوانیم استوار و محکم سخنی بگوییم».
این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: «این خاندان، همه‌ی کارهایشان به پیروی از هخامنشیان بوده و خودشان را از القاب آنان می دانسته اند. این گروه، کسانی بودند که دوست داشتند که شهریاری هخامنشیان را زنده (:احیا) کنند، ولی با وجود دو قدرت سلوکی و اشکانی نتوانستند به آرمان های خود دست یابند».
دکترجعفری زند در پاسخ به این پرسش که این آرامگاه به روش و شیوه ی آرامگاه کورش در پاسارگاد ساخته شده و برخی آن را هخامنشی می دانند، می گوید : «این آرامگاه آشکارا همانندی هایی با آرامگاه کورش دارد، با این همه ناهمسانی های بسیاری نیز در آن آشکار است. برای نمونه، بست هایی که در آرامگاه گوردختر به کار برده شده چهارگوش است، ولی در آرامگاه کورش از بست دم چلچله ای بهره برده اند. نمونه ی فرم تراش سنگ ها با هم ناهمسان است . پله‌های سازه‌ی گور دختر، سه تا است، ولی در آرامگاه کورش ما هم اکنون شش پله را می بینیم. از دید (:لحاظ) فیزیکی نیز، هیچ گونه همسانی‌ای (:تناسب) در این دو سازه نیست. در واقع این یک پیروی ناشیانه از آرامگاه کورش است. از سویی خاندان «پَرترکَه»، کور را بنیاد گذار بزرگ هخامنشیان می‌دانستند و طبیعی است که در ساخت این بازمانده از آنان پیروی کرده باشند. درباره ی تاریخ گذاری این یادمان، افزون بر نمونه ی سفال های موجود در پیرامون آن که همگی پس از هخامنشی است ما در این دشت چند سازه و تپه داریم که هیچ کدام هخامنشی نیست و بیشتر پایان اشکانی و دوران آغازین ساسانی را داریم و این ما را وا می دارد که نتیجه بگیریم که این یادمان هخامنشی نیست. هر چند که درستی این نهاده (:موضوع) آشکار شده که این بازمانده فراهخامنشی(پس ازهخامنشی) است و با کاوش هایی که در گذشته انجام شده به آن دست یافته ایم».
این باستان‌شناس ادامه می‌دهد: «از دید موقعیت جغرافیایی ، آرامگاه کورش در پاسارگاد با آرامگاه گور دختر در "پُشت پَر" یکی است. این خاندان، یادمان هایشان را در نزدیکی بازمانده های هخامنشی برازجان ساخته و در آن جا جاگیر شده که در واقع در مرکزیت های هخامنشیان باشَندگی (:سکونت) پیدا کرده اند. جالب است بدانیم، خاندان «پرترکه» از نام های هخامنشیان نیز، پیروی کرده و نام اردشیر را در میان آنان می‌بینیم و همچنین دبیره ای (:خطی)که آن ها بر روی سکه هایشان کار کرده اند، دبیره‌ی آرامی است که دبیره‌ی دیوانی هخامنشیان هم بوده است».
وی در پاسخ به پرسشی دیگر که گفته شده در پشت آرامگاه در بخش بالایی که اکنون خالی مانده، جای سنگ نبشته‌ای بوده است، می‌گوید: «چنین دیدگاهی درست نیست و ژرفای آن بیشتر از جایِ درآوردن سنگ نبشته است. ژرفای آن به اندازه ای است که می توان آن را همانند تاقچه ای برای جای دادن چیزی دانست».
دکترجعفری زند در پایان درباره‌ی دشواری های این یادمان به ما می‌گوید: «این دست یادمان ها که وابسته به این خاندان بومی در پارس است بسیار دارای ارزش هستند و با توجه به شناخت اندک ما و آگاهی‌های کمی که داریم بایسته (:ضروری) است هرگونه که شده این یادگارهای نیاکانی را پاسداری کرده و نگه داریم. اما ما هر روز بیننده‌ی ویرانی و دست اندازی ها به این یادمان ها هستیم و گوش شنوایی نیست و سازمان میراث فرهنگی هیچ کاری نمی کند. ما با سازمان بسیار ناتوانی (:ضعیفی) به نام میراث فرهنگی که هیچ ارزشی به این بازمانده‌ها نمی‌دهد رو به رو هستیم. از سویی ما تنها از روی سکه ها ،آرامگاه ها و گوردخمه ها، این خاندان را می شناسیم و همان گونه که گفتم تا کنون هیچ سنگ نبشته‌ای از آن‌ها به دست نیامده است و همه ی این داده‌ها بسیار ناچیز است و باید به بهترین روش و شیوه از آن ها نگه داری و حفاظت کنیم».
به گزارش اَمرداد، بر بلندای کوهستانی در دامنه دشت، میان کوهی به نام پُشت پَر(بُز پَر) در میان کوه های جنوبی کازرون و دشت برازجان، آرامگاهی کوچک هست که به گور دختر نامدار است و در نزدیکی آن، سه تپه باستانی، کاروانسرا، دو سازه‌ی ساسانی به نام کوشک اردشیر و زندان است. این آرامگاه از بلوک‌های سنگی تراشیده شده و اندازه‌ی کلی آن چهار متر و نیم، پهنا، پنج متر و بیست، درازا و چهار متر و شست(: شصت) بلندا دارد. کرانه پیرامون آرامگاه به گمان بسیار دارای دیواری (:حصاری) چهارگوش بوده که امروزه ویران شده و تنها اثر پِی آن‌ها درکرانه‌ای (: محدوده ای) به پهناوری 20*30 متر در بیرون زمین نمایان است. این دیوار در زمان های تازه تری نسبت به آرامگاه پدیدار شده است، به این شوَند که پیِ بازمانده های ساختمانی پیرامون آن روی آوار دوره ی دیرین تر وجود دارد. سفال های به دست آمده از پیرامون این یادمان به رنگ های نارنجی، خاکستری، بَنکی (: قهوه ای) مایل به نارنجی، بنکی روشن، نارنجی مایل به کرم، بنکی مایل به سیاه و... است.
روش و شیوه ی مِهرازی(: معماری) این یادمان نشان می دهد کوشش شده است این بازمانده به شیوه ی آرامگاه کورش پدیدار شود. سقف این آرامگاه شیروانی شکل و همانند آرامگاه کورش در پاسارگاد است. «اِستروناخ» نیز، پیشنهاد کرده که دیرینگی این یادمان به فراهخامنشی می رسد. گفته شده است این یادگار ارزشمند از 24 تکه سنگ بدون ملات ساخته شده است. در سال 1381 خورشیدی ، حسن راهساز بر روی این یادمان بازآرایی هایی (: مرمت هایی) انجام داده است که از کارهای بسیار موفق گروه بازآرایی در ایران بوده است.
این آرامگاه در سال 1376 خورشیدی با شماره ی 1897 در سیاهه ی یادمان های ملی به ثبت رسیده است. 

 

وجود گل‌سنگ‌ها باعث شده ترک وشکاف‌ها بیشتر شود

کف درون آرامگاه که جایگاه مرغان شده است

میله‌های بد ریختی که افزون‌بر نازیبایی‌ها چشم انداز یادمان را خدشه‌دار کرده است

این فرتور مهرماه 91 است که بدون دورچینی و فنس‌کشی است

سقف درون آرامگاه که روزگار غم‌باری دارد

گفته شده که درمیان این چاله سنگ نبشته‌ای بوده ، ولی کارشناسان آنرا رد می‌کنند.

بست‌های استفاده شده در سنگ‌ها

ساخت وسازها درحریم درجه یک یادمان ملی، نشان از بی‌توجهی سازمان میراث فرهنگی به این یادگارهای گران بهاست


شکاف بسیار بزرگ در نزدیکی یادمان ملی که افزون بر تهدیدجدی به زباله‌دانی تبدیل شده است

حفاری های غیرمجاز

ریختن نخاله‌های ساختمانی از سوی بومیان

نخستین دست‌اندازی را اداره برق انجام داده است



عکس از سیاوش آریا است.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی